پیاده روی خانوادگی در روستای منامین خلخال برگزار گردید

 به همت اداره ورزش وجوانان خلخال وبا همکاری نمایندگی ورزش وجوانان بخش خورش رستم و پایگاه شهید بقیت اله عبادی و با برنامه ریزی هیئت های همگانی وروستایی وبومی محلی  همایش پیاده روی خانوادگی درمسیر گندمزارهای روستای منامین روز جمعه مورخ 19/2/92 برگزار گردید و در پایان به 20 نفر ازشرکت کنندگان جوایزی از قبیل لوازم خانگی و ورزشی اهداء گردید که از نکات قابل توجه شرکت اهالی روستا در این برنامه بود و مناظر دیدنی روستا و آب وهوای لطیف روستا شادابی خاصی به شرکت کنندگان داده بود و شور و نشاط ورزشی را زنده می کرد

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

آق داغ: اداره ورزش و جوانان شهرستان خلخال به همراه مسئول بسیج هشجین، ورزشکاران وهیئت همراه دریک برنامه فرهنگی با هدف ارتقا انگیزه و تقویت روحی و روانی با خانواده شهید بقیت اله عبادی درروستای منامین شهر هشجین دیدارکردند.

به گزارش آق داغ: ناشر رضایی رئیس اداره ورزش وجوانان درحاشیه این برنامه گفت : شهیدان همواره زنده وجاویدند وراهشان تاابد ادامه دارد وامیدواریم بتوانیم با یاری خداوند متعال ودعای خیر خانواده معظم شهدا خدمتگذارانی لایق و شایسته برای آنان و شهروندان گرامی منطقه باشیم.

رضایی افزود تجلیل از مقام شامخ شهداء و گرامیداشت یاد و خاطره شهدای 8 سال دفاع مقدس و تکریم رشادتها و دلاوریهای جانبازان و شهدای جنگ تحمیلی وظیفه همه ماست.

وی گفت:برنامه ی دیدار جامعه ورزش با ایثارگران ،جانبازان و خانواده ی شهدا و نیز حضور آنها در میادین ورزشی و فرهنگی را در اولویت قرار داده ایم.

تقدیم به تمام پدران خفته در خاک
از زبان کودکانی که از ارتفاع قاب عکس پدر، باران می گریند....
...
جان تمام نازهای نکشیده ام، به لب می رسد و
دل می گیرد
در گیر و دار بغض های کودکانه ام که
حالا با جای خالی کسی روی هم ریخته که
سایه اش را بالای سرم،
همیشه به رخ آرزوهای محالم می کشید..
...
تو نیستی، بی آنکه حواست باشد
این آغوش ها اعتبار کافی
برای سانسور بغض های خفه شده گلویم را ندارند..
که نعش خستگی هایم جز بازوان تو
با هیچ کس حرف مشترک نداشت و نخواهد داشت
...
نه تو از یاد نمی روی
نه این جای خالی ات، که زوق زوق می کند
زیر پوست بی کسی هایم.. و
نه هیچ چیز دیگر
نمی تواند نبود تو را به من ثابت کند
حتی حسرت کشیدن های اطلسی های کنار پنجره
که در آرزوی عوض شدن خاک گلدان،
چشم به راه تو.... خشک شدند..
....
گاهی به خواب هایم سری بزن..
باور کن
این بغض ها که از سو تفاهم های نبودن تو
در دلم رزرو شده اند..، 
به جای خاک خوردن از سر نشکستن
آغوش پدری را می خواهند.. که
سلام روزهای خوب را همیشه به من می رساند